12 امین قالبی که نوشته بودم! تعداد بازدیدvisits : 2398
|
|||||||||
eghbal
|
12 امین قالبی که نوشته بودم! آقا توی کامپیوتر قدیمیم که الان دیگه دادم به پدرم داشتم دنبال یه شماره میگشتم که این قالب رو پیدا کردم اصلا خودمم یادم نمیومد که کی این رو نوشتم! اما خودم اون موقع تاریخ زده بودم. البته تصاویر دیگه پاک شده بودند که از تصاویر دیگه ای استفاده کردم در کل تغییری توش ندادم به نظرتون خیلی چرت بود!؟ به نظر خودم که از اون موقع خیلی پیشرفت نکردم:دی البته توش جاوااسکریپت نیست یعنی اون موقع بلد نبودم.. خب فقط خیلی نخندیدا! کد:
به امید پیش رفت روز افزون کدستان. امیدوارم خود محمد به سایتش برسه . من بلد نبودم کمک کنم رفیق نمیره راه شدیم!
دوست دارم دوباره همتون رو همین جا ببینم. و آنگاه که آسیاب باز خواهد ایستاد تا دخترکی در خانه , خود به تنهایی در خانه گندم بکوبد و با یک مشت آرد , 80 میلیون اردک زشت را سیر نماید , جنگ آسیاب , گندم دخترک را هم ربود و اردکان زشت در تالاب دیگری به قو تبدیل شدند از بچگی بهم گفتن بزرگ میشی یادت میره
من کوچیک شدمو یادم بود و این یادم داد
که واقعیت همیشه خلاف گفته هاشون خواهد بود
|
||||||||
شنبه 06 دی 1393 - 20:49 |
|
farnam
|
پاسخAnswer 1 : 12 امین قالبی که نوشته بودم! خوبه افرین شکسته تنفسی می کنی:دی موفق باشی با تشکر یادت باشه که بهترین دوستت همیشه میتونه بهترین ادم در همه شرایط باشه پس قدرشو بدون
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ دوست های خوبم: محمد، اسماعیل، آقای قیاسی، اقبال، امیر محسن، محمد آر بوی، علیرضا، نوید، مویزبست |
||||||||
شنبه 06 دی 1393 - 20:52 |
|
eghbal
|
پاسخAnswer 2 : 12 امین قالبی که نوشته بودم! آقا فوش نده گفتم بخند اما توهین نکن:دی بابا کجا خوبه البته فکر کنم 12 نبوده باشه و چند تای اول بوده باشه چون کلا یادم نمیاد قبل از این قالبی زده باشم البته اینم یادم نمیومد! به امید پیش رفت روز افزون کدستان. امیدوارم خود محمد به سایتش برسه . من بلد نبودم کمک کنم رفیق نمیره راه شدیم!
دوست دارم دوباره همتون رو همین جا ببینم. و آنگاه که آسیاب باز خواهد ایستاد تا دخترکی در خانه , خود به تنهایی در خانه گندم بکوبد و با یک مشت آرد , 80 میلیون اردک زشت را سیر نماید , جنگ آسیاب , گندم دخترک را هم ربود و اردکان زشت در تالاب دیگری به قو تبدیل شدند از بچگی بهم گفتن بزرگ میشی یادت میره
من کوچیک شدمو یادم بود و این یادم داد
که واقعیت همیشه خلاف گفته هاشون خواهد بود
|
||||||||
شنبه 06 دی 1393 - 20:53 |
|
farnam
|
پاسخAnswer 3 : 12 امین قالبی که نوشته بودم! خب ادم حسابی عالیه پس ایول داداش با تشکر یادت باشه که بهترین دوستت همیشه میتونه بهترین ادم در همه شرایط باشه پس قدرشو بدون
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ دوست های خوبم: محمد، اسماعیل، آقای قیاسی، اقبال، امیر محسن، محمد آر بوی، علیرضا، نوید، مویزبست |
||||||||
شنبه 06 دی 1393 - 20:54 |
|
حمایت شده: | سپاس هاThanks (1) : smaeal - |
smaeal
|
پاسخAnswer 4 : 12 امین قالبی که نوشته بودم! سلام...اقبال این خودتی... نه جان من اولین قالب منو با خود مقایسه کن...نه css درست و حسابی بلد بودم...نه html کامل...!! دیدی رک گفتم... |
||||||||
شنبه 06 دی 1393 - 21:02 |
|
eghbal
|
پاسخAnswer 5 : 12 امین قالبی که نوشته بودم! خب کوش!؟ ولی انصافا این قالب یکم خنده داره آخه قالب نیست! یه جور فرمه با تیبل برگ! به امید پیش رفت روز افزون کدستان. امیدوارم خود محمد به سایتش برسه . من بلد نبودم کمک کنم رفیق نمیره راه شدیم!
دوست دارم دوباره همتون رو همین جا ببینم. و آنگاه که آسیاب باز خواهد ایستاد تا دخترکی در خانه , خود به تنهایی در خانه گندم بکوبد و با یک مشت آرد , 80 میلیون اردک زشت را سیر نماید , جنگ آسیاب , گندم دخترک را هم ربود و اردکان زشت در تالاب دیگری به قو تبدیل شدند از بچگی بهم گفتن بزرگ میشی یادت میره
من کوچیک شدمو یادم بود و این یادم داد
که واقعیت همیشه خلاف گفته هاشون خواهد بود
|
||||||||
شنبه 06 دی 1393 - 21:05 |
|
حمایت شده: | سپاس هاThanks (1) : smaeal - |
smaeal
|
پاسخAnswer 6 : 12 امین قالبی که نوشته بودم! قالبم...الآن دمویی ندارم...ولی اگه خواستی میتونی دانلودش کنی...تازه قالب الآنم دومین قالبمه...بعد از یادگیری جاوا... البته اشکال نداره...اونی که تو میگی مربوط به چند سال پیشه.. |
||||||||
شنبه 06 دی 1393 - 21:07 |
|
حمایت شده: | سپاس هاThanks (1) : eghbal - |
eghbal
|
پاسخAnswer 7 : 12 امین قالبی که نوشته بودم! http://www.3nafari.ir/ این قالب دومته!؟ عزیز الان شما چند سالته!؟ من اون موقع که این رو زدم سال 89 بوده. الان 16 سالمه پس اون موقع 12 سالم بوده! حالا اون موقع شما اصلا دستت به کیبورد میرسیده!؟ :دی به امید پیش رفت روز افزون کدستان. امیدوارم خود محمد به سایتش برسه . من بلد نبودم کمک کنم رفیق نمیره راه شدیم!
دوست دارم دوباره همتون رو همین جا ببینم. و آنگاه که آسیاب باز خواهد ایستاد تا دخترکی در خانه , خود به تنهایی در خانه گندم بکوبد و با یک مشت آرد , 80 میلیون اردک زشت را سیر نماید , جنگ آسیاب , گندم دخترک را هم ربود و اردکان زشت در تالاب دیگری به قو تبدیل شدند از بچگی بهم گفتن بزرگ میشی یادت میره
من کوچیک شدمو یادم بود و این یادم داد
که واقعیت همیشه خلاف گفته هاشون خواهد بود
|
||||||||
شنبه 06 دی 1393 - 21:09 |
|
حمایت شده: | سپاس هاThanks (1) : smaeal - |
eghbal
|
پاسخAnswer 9 : 12 امین قالبی که نوشته بودم! اسماعیل در هر جمله یه چیزی میگی ها! یه تیکه ای میندازی اون موقع بچه بودی.!, اشکال نداره. , سلام...اقبال این خودتی... به امید پیش رفت روز افزون کدستان. امیدوارم خود محمد به سایتش برسه . من بلد نبودم کمک کنم رفیق نمیره راه شدیم!
دوست دارم دوباره همتون رو همین جا ببینم. و آنگاه که آسیاب باز خواهد ایستاد تا دخترکی در خانه , خود به تنهایی در خانه گندم بکوبد و با یک مشت آرد , 80 میلیون اردک زشت را سیر نماید , جنگ آسیاب , گندم دخترک را هم ربود و اردکان زشت در تالاب دیگری به قو تبدیل شدند از بچگی بهم گفتن بزرگ میشی یادت میره
من کوچیک شدمو یادم بود و این یادم داد
که واقعیت همیشه خلاف گفته هاشون خواهد بود
|
||||||||
شنبه 06 دی 1393 - 21:15 |
|
حمایت شده: | سپاس هاThanks (1) : smaeal - |
smaeal
|
پاسخAnswer 10 : 12 امین قالبی که نوشته بودم! نه به خدا تیکه ننداختم...یه دفعه گفتی 12 سالم بوده تازه شوکه شدم...!!! آخه فکر میکردم حداقل 19 سالته و اون قالبو 18 سالگیت نوشتی...:دی الآن ذهنیتم عوض شده...اوکی... |
||||||||
شنبه 06 دی 1393 - 21:18 |
|
حمایت شده: | سپاس هاThanks (1) : eghbal - |
eghbal
|
پاسخAnswer 11 : 12 امین قالبی که نوشته بودم! آقا یعنی شما خداوکیلی نمیدونی من 2 دبیرستانم و متولد 77 ام!؟ دیگه مادر زن پسر محمد هم میدونه این رو.. به امید پیش رفت روز افزون کدستان. امیدوارم خود محمد به سایتش برسه . من بلد نبودم کمک کنم رفیق نمیره راه شدیم!
دوست دارم دوباره همتون رو همین جا ببینم. و آنگاه که آسیاب باز خواهد ایستاد تا دخترکی در خانه , خود به تنهایی در خانه گندم بکوبد و با یک مشت آرد , 80 میلیون اردک زشت را سیر نماید , جنگ آسیاب , گندم دخترک را هم ربود و اردکان زشت در تالاب دیگری به قو تبدیل شدند از بچگی بهم گفتن بزرگ میشی یادت میره
من کوچیک شدمو یادم بود و این یادم داد
که واقعیت همیشه خلاف گفته هاشون خواهد بود
|
||||||||
شنبه 06 دی 1393 - 21:20 |
|
حمایت شده: | سپاس هاThanks (1) : smaeal - |